28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
صدا از دیوار در آمد
اهل کاشان نیستم اما شهر من کاش آن بود خانه طباطبایی ها منزل امید ماست شب ها پشت بام خانه ی ادریسی ها می خوابم صبح ها پنیر و نانک می خورم به باغ و...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
حرمت یار
مازخود بیگانه چون از نظر تو باشیم تو برو خود را باش ما چنان آشنا از هر آشناتر . زخود به خلق نمایانتریم تو برو ؛گر که روی به نزد معبود همچنان برتو...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
دیوانگی
شده است ذوب شوی تاب بیاری دمه صبح؟ شده است خون بگریی ؛باز بیایی سره ذوق؟ شده دیوانه شوی راهی بازار شوی؟ شده دردای خودت را همگی چاره شوی؟
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
حجب و حیا
چه می داند بهای عفت آنکس حیـایِ خویش را ارزان فروشد چو مروارید باید در صـدف بـود که باشد در کمینت چشم ناپاک
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
پیله زندگیست؟
دنبالِ منِ خراب و دیوانه نگرد در شهرِ غریبه کُش پیِ خانه نگرد وقتی که تمام شهر با پیله خوشَند دنبالِ پَر و پری و پروانه نگرد چون زوزه ی گرگهای شب شد...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
6
پردهی تزویر
پرده بر چهرهی ویران شدهی شهر بکش بر حجابش گل و یک جنگل و یک نهر بکش تا که کس با خبر از عمقِ فجایع نشود ماله بر درزِ فساد و تَرَکِ فقر بکش مشکلاتِ...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
تکمیلِ تکامل
بر بشر صد ها بگذشت که آخر دریافت که هرآنکه زنده زنده می خورد کفتار نیست سال ها ظلم فرود آمد بر او چیزی نگفت تا که فهمید زبان او دگر بیکار نیست هر که...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
نیامدی
امسال هم نیامدی این دل نگران شد گذشت به درد سال عاشق بی تو خزان شد عاشق به درد عشق رخ دلدار که سوخت در عشق یار عاقبت مجنون به فغان شد یک عمر من صبر...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
فریاد ماه
امشب ستاره نام تو را داد می زند ماه از زبان پنجره فریاد می زند در خلوتی نشسته و خون گریه می کند سازی که در عزای خودش شاد می زند امشب دوباره داغ زمین...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
دوستت دارم...
چشم هایت به بهار می ماند با ابرها و اشک ها و لبخندهایش تن ات گرمای داغ تابستان به آفتاب و عرق ریزانش موهای جو گندمی ات، خزان و برگ ریزانش و زمستان...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
ما گذشتیم
ما نیز گذاشتیم و گذشتیم از این راه خراب چه بلاها که ندیدیم در این راه آخرش بود سراب در ره عقل بباختیم به دل بازی چرخ چه دیر دارایی ما دلکی بود که...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
8
شهره شهر
چگونه وضف کنم من ترا به تنهائی با این وجاهت و با این جمال و زیبائی اجازه ده که به دریای چشم آبی تو شوم پرنده ی عاشق چو مرغ دریائی مگر شود که فقط روی...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
راه نجات
آنجا برای رسیدن به قدرت کبرا قیامتیست مافیای رانت و فساد و قتل و دزدی و غارتگریست آنان و خلیفه و مفتی و قاضی و داروغه همدست و یکصدا جان و مال و...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
دنیای من
دنیای من دنیای من؛ عدالت آزادی صفا دوستی نیکی همدلی مهربونی همزبونی نمی میره یه ذره همه؛باهمن مسلمان مسیحی یهودی دیندارو بی دین خبری نیست از بدی ستم...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
فرود شک
فراوان خوابیده ام در لابلای محال وجود به انتظار سجود و لحظه ها در قنوت خیال رسیده اند به سجده شک آه از شکوه طلوع سیب به زایش اشتباه حوا تکرار این...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
9
لحظهی دیدار
برایم قطره بارانی بیاور دلم تنگ است هوا پس زمین پیر و زمان دلگیر نفس خسته تامل سخت و درمانده اگر سخت است برایم بوی بارانی بیاور تنی رنج سفر دارم...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
6
روی زندگی
هر جور که نگاه میکنم زندگی به ما پشت کرده که روی خوشش را نمیبینیم... علیرضا تندیسه
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
آرزو
بیا یک عمر شور و شادمانی کارمان باشد کریم کـــارساز مهـــــربانی یـــارمان باشد گل جانت بیاور تا ببویم عطر خوشبویش همیشه از سرِ مستی فقط اخبارمان...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
6
عاقبت
باران میبارد اما چشم من بیدار است قلب من در تپش است مغز من خوش خواب است خانه کوچک من چِقَدَر سرد شده گلِ گلخانه من چقدر زرد شده آسمان آبی نیست دل...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
8
ققنوسی به نام معلم
به نام خدا می نویسم از معلم، شخصِ او را می شناسی؟ رنگ و بویِ عشق دارد، رنگ و بو را می شناسی؟ ظاهرش شاد است اما، او دلی آشفته دارد با پرایدِ زیرِ...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
6
زندگی
زندگی پروای پرواز دل است زندگی شکست عدل عادل است زندگی مرگ همه راستی ها زندگی خونین دل و پر فاصل است
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
حدیث عشق
نشستم بر سر کویت دلم دیدار می خواهد بله من عاشقت هستم،مگر اقرار می خواهد؟ شبیه مجرمی هستم شدم حبس دو چشمانت بزن حکم ابد بر من ، بیا دست به دامانت...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
هوایِ خیال
بهار جان چند روز پیش که به خانهی دلم سر زدی و بشقابِ انتظار را روی میز چیدی حواست نبود که زیرِ اجاقِ دیگِ حوصلهام کم سویِ کم سو و دلم، لبریز از تو...
28-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
شعرکوتاه سه گانی
جان می دهد ؛ دخترم ، به تن خسته ام . شتابان دویدم ؛ تابه تورسیدم ، چون رود جاری شدم قلب ؛ بستراحساس ، آرامکده ی عشق است . شعله ور بود ؛ در عذابی که...