مادر مادر چراغ خانهام تو بودی مادر می میخانه ام تو بودی مادر گل یکدانه ام تو بودی دلگرمی کاشانه ام تو بودی مادر ز بعدت خاک غم به سر شد زار و غریب و...
بی قرارم و قرار وجود خویش در این دیار نمییابم باز از مسیر هزار بار رفته، میروم خانه را نمییابم گویی در غربتم اما در مرز وطن خویش هرچه می گردم اهل...
شیرین من تلخی مکن جانم دگر بر لب رسید نبض ام به شدت میزند ،گرما و هرم تب رسید نخل تنم زین هرم عشق سر تا به پا در آتش است هر گز ندیده هیچکس در ماه دی...
گوسفندِ اعظم خطاب به زیردستانش فریادزنان گفت: رهایش کنید احمقها، او از خودمان است، نمیبینید برگِ زمان را نشخوار میکند؟ برای قربانی کردن به دنبالِ...
تا به خود آیی زود دیر میشود عاشق بیتاب زودپیر میشود غزل خوانی و آرزوی رسید بهار چنان مست میکند خزان میشود تب و تاب قلب و برق دیده گان به یک پلک...
یادم نمی آید کسی اشکهایم را پاک کرده باشد جز دم استیم یادم نمی آید کسی شکستههایم را بند زده باشد جز جسارتم برای قوی بودنم دست زدند بی آن که بفهمند...