غم نخور این بادِ بلوا گر برازندهِ برگهایِ بلورینِ ما نیست زیرا بدعتی ست بی بلوغ که بختِ خود را به برائتِ بیدِ تناورِ ما تنیده است غم نخور این تازنده...
در خیالم زورقی به خود پیچید که چرا هرگز باز نگشت؟ دلم از تابش عشقش نگران شد و باران بارید دلم پر شد از هجوم دلتنگی او بیتاب در قدح باد هر دم ذهنش پی...