نمی رسی به من اگر؛ دل به ثریا بزنم در پی تو شهر به شهر؛ پرسه ی دنیا بزنم چشم و چراغ قلب من آبی چشمان تو بود نیستی و با چه دگر؛ طعنه به دریا بزنم کام...
یه روز پاییز دیدمت ، موهاتو تو بافته بودی یه شال گردن سفید ، رو شونت انداخته بودی از اون روزی که دیدمت ، اصلا دیگه خواب ندیدم به شوق دیدن چشات ، حتی...
در خیالم آمدی گیسو به دامان ریخته پرده ای همرنگ شب بر ماه پنهان ریخته از میان باغچه می آمدی نزدیک تر هر قدم تشویش بر آهنگ ضربان ریخته بس که زیبا بود...
چشم انتظار... در من زنی چشم انتظار فرصت فرداست مبهوت عکس خاطراتت، غرق در رویاست تا صبح خیره بر در و دیوار تنهایی... هرلحظه از دلواپسی هایش شب یلداست...
تنهاترین پرنده ی دریای سرخ عشق اینک دلش بهانه ی ساحل گرفته است گویا درون قایق حیران زندگی بر روی موج دلهره منزل گرفته است اینک منم پرنده ی تنهای فصل...
گفتی برو از خیر سر عاشقی با من گذر کن از عشق من دیوانه این بار دلبر جان حذر کن گفتی برو از این شهر هر جا خواهی سفر کن رفتی ولی از حال بی تاب خودت با...
باد میوزید . پنجره پایین بود . نگاهی با بغض چه حیف میگفت حس عجیبی است . منتظر شنیدنی بگو که هر سال بیشتر عاشقم میشی . چرا یکدفعه پیر شدم . آنقدر رفت...
کاخ بهشت آمد بهار و نغمه ی دل آه می خواهد هنوز آوای جان بخش غزل همراه می خواهد هنوز طبع جوانم پیرگشت و همچنان با شور عشق یک آسمان شعر سپید از ماه می...