فراق


فراق

بداهه دعایم گر کنی جانا که عمرم پُر ثمر باشد درختِ عمر من، اندر فراقت بی‌ثمر باشد برایت وعده دادم تا که بینم روی مهتابت اگرچه در مسیرم لشکرِ جنگ و خطر باشد چه‌ها کردی که قلبم لحظه‌ای راحت...

بداهه

دعایم گر کنی جانا که عمرم پُر ثمر باشد
درختِ عمر من، اندر فراقت بی‌ثمر باشد

برایت وعده دادم تا که بینم روی مهتابت
اگرچه در مسیرم لشکرِ جنگ و خطر باشد

چه‌ها کردی که قلبم لحظه‌ای راحت نمی‌گیرد؟
گمانم قلب تو، از درد قلبم بی‌خبر باشد

توانم نیست دیگر اندکی بینم غم و اندوه
ندارم مرهَمی که بر سرِ زخمم اثر باشد

دریغا هر کسی دیوانه می‌بیند مرا، امّا
ملنگم هم‌نشینی با ملنگان بی‌ضرر باشد

ستم‌کُش کرده‌ای سالار را با درد هجرانت
و ترجیح می‌دهد مرگی که با تیر و تبر باشد

شعر: احمد میلاد احمدی سالار

سالار


آداب و رسوم شب یلدا در استان مازندران