3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
1
هستی
نغمه ی هستی در رگ هایمان جاری ما نه به خوردن و خواب آمده ایم، نه به هدر دادنِ عمری جاری از اعماق خاک سر برآوردیم، با نغمه ی آزادی تا در این دشتِ...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
رفیق راه
وقتی که شعر حا ل و هوایش خراب هست عریان تر از همیشه شده بی حجاب هست در لحظه های بی کسی ات کنج یک اتاق شعری که هست رفیق سفر شعر ناب هست پاسخ نداد به...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
دنیای من و عنکبوت ها
تو که نیستی عاشق دنیای عنکبوت ها شده ام محو تماشای تارهای کنار هم آرامش ارام خالی از هیجان و هیاهو بافت و بافت و بافت دلم تاب می خورد در هوای بی...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
نیمه ی پنهان
آمدی روزی که از ریشه فروپاشیده بودم از زمین و از زمان نامردمی ها دیده بوده سال ها در حسرت پروانگی جان می سپردم با خیالت بر هجوم پیله ها شوریده بودم...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
ققنوس
باز ز خاک خفته، چون باز می شویم در فصول زندگی، فصل آغاز می شویم همچون ققنوس، از دل آتش همبستگی در دفتر روزگار، نقش آراز می شویم باز عقاب آزار اسم...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
چشمهایش
چشمهایش به سانِ خورشیدیست که از پسِ ابرهای تیرهی ناامیدی نوید روزهای روشن را میدهد . . . وحشی زَرَقی
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
جا خالیت
گمونم د ویرت نمونم چنی سخته بی تو بمونم ته چشیات گمم مه نمیهای پیا بام و رسم قدیمو حونه آشنا بام حماری منم خشت حونه خراوت سی چی دس کشیه د ای دس...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
گم کرده
چه ها با من نمودی... کین چنین زارم؟ که حتی آینه دیدم، لبانش را که بیزارم طلب کردم طفولی را ؛صدای موی پیر آمد سفیدم کرده ای اکنون...چه میگردی پی زارم...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
وقت فردا
اندوه،جانم را، تنم را، شاخ و برگم را شکست بعد از آن آمد بهار اما به سبزی، شاخم آبستن نگشت بعد از آن بغضی که ترکید در گلوی شب، سحر شد لیک اما، بغض...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
عشق به بهار.اجتماعی
عشق به بهار.اجتماعی همه نفع خود به خواهیم، که زدیگران جداییم چو ز خویش ما گذشتیم . دل مان شود وفایی و اگر چنین بگیریم ، همه دست یکدگر را به بهارعشق...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
با من چرایی
با من چرایی..... این روزها دیگر تنم توان حمل تنم را ندارد گاهی به روحم طعنه میزند که تو با من چرایی و تن خسته دلش یک سیر عشق میخواهد و من منتظر یک...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
مستـــــانه
دارم به دل عشقت نهان دردانـــــــه مستـــــانه باجان ودل می خوانمت مستــــــانه جـــانــانه شب تا سحرآغوش تو حسرت زده برجان من زیبــاترین زیبـــای...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
مرد خسته
چیزی برایم نمانده جز یک مشت شعر بی قیمت، با خطوطی پر از حسرت و نرسیدن .. چمدانم در دست با دست نوشته هایی که رخت سیاه بر تنشان کردم نیک می دانم شعر...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
پایان
سو سوی عمرم رو به خاموشی من دگر کیم هی فراموشی از کودکی یاد ندارم خنده ی شیرین با مداد زشت من خواهم نوشت غم دارم از تو سرنوشت درد فراوان سایه های...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
جدایی،قضاوت
آه، از این مردمان دنیا گله دارم، خسته ام: از حرفی که هی پشت سرم میگویند خسته ام: پشت فریاد سکوتم، جز غم وماتم ندارم هر طرف رو میکنم؛ جز بیکسی...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
دریای علی
به جز حیدر کسی از خانه رب در نمی اید چو رودی شد که میجوشد کرامت سر نمی آید تفعل میزنم گاهی بگویم بیت مبهوتی که در ابیات مبهوتم ولی بر تر نمی آید...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
غیب
چواکنون به غیب ایمان آورده ام ازدرون وازبرون جان آورده ام به نیم عمر سرگرم دنیا شوید که اسرارعشق ازیار آورده ام بکوشید وبنوشیدو بجوشید که احوال دل ز...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
کیفر
دیدی آخر ، لمسِ گیسویش برایم شَر داشت؟ چشم هایش مِی بود وُ مُژه َش ساغر داشت کنجکاو بودم ببینم اِنتهایِ رودِ مو انتهای گیسوانش ؛ دو سبد پُر، پَر...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
خودم شدم
عمری دیکته گفتی و نوشتم و بر اشتباهاتم خندیدی حال پشیمانم زندگی انشا شخصی است تا اینبار بیافرینم
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
عروس شهر رویایی
دلم با غصه درگیر است در این گرداب تنهایی هنوز طوفانی است حالم به مثل مرغ دریایی منم یک گوشیه ساحل نشستم روی یک نیمکت صدف بامو ج میرقصد همان رقص...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
شنبه ی آغاز
دیریست که همصحبت و همراز تویی با خلوت دل همیشه دمساز تویی یک عمر به انتظار تو میمانم در باور من شنبهی آغاز تویی حسن عباسی
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
فقط می خواهم
فقط می خواهم آرام باشم دست های خدا را بگیرم و تا ثریا برای داده ها و نداده هایش پرواز کنم فقط می خواهم آرام آرام از پنجره ی اتاقم گلهای زرد باغچه را...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
نورمرده
در من هزار نور به بیداد مرده اند اکنون کدام نور مرا سایه می کند ؟
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
9
جمع گردد
رسد روزی که دنیا امن گردد هراس و غم ز دلها جمع گردد شود عقل و خرد محبوب دلها بساط بت پرستی جمع گردد خرافات و خدایان دروغین ترازو چوب خطها جمع گردد...
3 روز پیش
شعرنو
شعرنو
7
بالا نشین. 96
خاری خلیده بدل و بیرون نمی شود بر عهد شده ام با او مجنون نمی شود اشک حلقه برچشم روانه شدچو سیل جانان من به سان او جیحون نمی شود از رنج غریبی دیده بر...