28-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
دلگیر
هنوزم نگاه من با عکس تو دلگیره هنوزم حوصلم از نبودنت سر میره هنوزم سیاهه روزگارم از دست دلی که یهو دیوونه میشه از کوره در میره به امیدی که روزای باز...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
قفس تار زده
آه از این زمانه مردمانی سخت دل افتاده در این قفس چون عنکبوت و من در تار های پوسیدهی ذهنشان، زندانی...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
2
به کجایِ شهر
. امروز، کجا خواهم رفت؟ نمیدانم همه چیز با یادت هست ، او هر صبح میاید میگیرد دست مرا میبرد با خود...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
2
باید رفت
اگر شب چیره شد پنهان باید راه خود را رفت حتی در ورطه ی طوفان باید راه خود را رفت مجال دلگشایی نیست در دنیای آدمها اگر قلبت شکست گریان باید راه خود...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
من در برابر تو
من آری... این من حقیر در برابر عظمت تو، همچو طفلیام در برابر یک کوه کوهی غرق، در دریای عمیق غرور یا همچو شکاریام در دستان سخت صیاد یا همچو...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
عشق بی لگام
هر بارکز در این خانه گذرکرد دلم لرزید تنم نکند باز عاشق بشوم دل که عاقل نمی شود دل که مطیع من نیست دل بی بند و باره بی لگام و افساره باید زود بروم...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
7
جهان
تفسیر کن جهان را به ارتعاش کبوتر و زیتون را به لهجه ی سپید تا بهار فریم شود در ترجمان چهار فصل بدرخشد چشم وحشی در اُردی بهشتِ شقایق و اضلاع خند...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
3
قلبِ این خیابان ها...
عصرِ حضورِ آن تراکتورهایِ وحشی بود ؛ عصر سِماجت ها، که چوب بر چرخِ صنعت رفت. سرمایه هایِ پایدار ملت من بود ؛ که یک به یک بر سَرکشی و نقش بیعت رفت....
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
3
شعار
نداری فن و علمی گر به کاری نیـارد حـاصلـی بـذری بکـاری گره از کارِ مردم کی شود باز نیاید از تو کاری جـز شعـاری
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
تاج بسم الله
تاج بسم الله اول هر کار بسم الله کلیــــــــد گنج راز تاج بسم الله شود درزندگانی چاره ساز گر پناه خود گــــرفتی تاج بسم الله بدان هرکجا پا می نهی...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
2
رویای وصال
امروز به رویا گل نازم دیدم چشمان فریبا، رخ آن دلبر زیبا دیدم لب بر لب او یک نفس از این همه عمر زیبایی و اسرار جهان تا به ثریا دیدم بغض در سینه و...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
1
نوش داروی مزاج
بسکه دادی چشم و ابرو را به زیبایی رواج در تماشای تو دارم باز عرض احتیاج خوب در آب و گلت داری سرشتی از عسل کام میبخشی مرا ای نوش داروی مزاج ؟ آشکارا...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
3
زندگی جاریست
در تلاطم یک طارونه نخل پیری را دیدم خندید و یک آن پس معرکه ی هولناک در بی انتهایی آغوشی سرد و سرد و جاده ای که به انتهای هوش بشریت لعن میداد سگی به...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
1
نغمهٔ غم
عاقبت گر چه مرا غرقیِ قایق باشد بادهای میزنم ار باد موافق باشد شکّ من نشکند امّید من از کشتی عشق موجِ شک، همدم دریای حقایق باشد واعظان و گله از...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
پنجهی خوناب
اینگونه که بر چهرهی خود قاب زدید از سفرهی ما طعمه به قلاب زدید هی بغض نشاندید نه یک دانهی مهر یک عمر فقط پنجهی خوناب زدید حسن عباسی
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
آمده ام . . .
از طایفه عشق و جنون ، آمده ام با مرکبی از قیام و خون ،آمده ام بر پشت کج و قامت خسته ام بنگر ؛ خود ، خواهی فهمید ؛ که چون آمده ام زنهار ؛ که با چراغ...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
8
یوزپلنگ
ذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه بیهوده بود، دویدنهایم... آییی غزال وحشی، کدام کنام آرمیدهای؟ لیلا طیبی (صحرا)
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
شانه های گرم و استوار
قلب من و تو سر بر شانه های گرم و استوار عشق گذاشته و اشک شوق دلگرمی را در تقاطع قلبمان سرسبز و پُربَر کرده تا دیگر احساسات موسمی و متوازی سر راهمان...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
ضربان قلب
گوش می دم به ضرباتی که بر ضربان قلبم واردشد نواری از آن خواهم گرفت از صبح دمی که قاصدک باخنده وشادی پیامت را درخلوت وتنهایی برایم فرستاد من به این...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
درد
بوسیدمت از قاب گوشی درد یعنی این ویران شدن با یک نگاه سرد یعنی این هرشب کنارت در خیالم شعر میبافم دلتنگیات دیوانگی آورد یعنی این تنها امیدم دست...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
در حال رقصیدنم
علی جعفری: دانسته ای که منهم دراوج نوشتنم عزیز درمانده آن عشق هستم وپیوستنم عزیز دانسته ای که پاک و مقدس هستی بدل ازعالم بالا مینگری و در حال رفتنم...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
حرف زور
تو گفتی ما همه مختار و آزادیم به هر دین و مرام و ملتی باشیم که ما عقل و خرد داریم که در این زندگی از آن مدد گیریم که ما شایستگی داریم که جای تو خدای...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
زندانی...
مثال آن غزالم ، لاجرم خو کرده با دامش من آن زندانیم که ساعتی مانده به اعدامش امیدی نیست ، باید از همه دنیا بگیرد دل ندارد فرصتی ، نایی نمانده توی...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
در بهار می آیی
گفته بودی، در بهار می آیی سر زده چون باران؛ به وقت شِکفتن اولین شکوفه به وقت بوییدن خاک، در حول و حوش قد کشیدن ِبیدهای جوان گفته بودی می آیی و در...
28-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
طاووس بی پر
باید که زیبایش کنم طاووس بی پر را باید بیاندازم به زیر پایم این سر را چیزی نمانده از پرنده های جسمی سرد باید ببارم بر تنم پایان آذر را کافر شدم وقتی...