18-03-1403
شعرنو
شعرنو
نگاه شیدا
یک نگاهم کرد و شیدایم نمود بی خود از خود کرد و رسوایم نمود عاشقی را دید چون در چشم من مستحق غرق غمهایم نمود اوکه با من میل و اقبالش نبود بی جهت محو...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
صاحب عشق
تنها من صاحب عشق زندگی شهر دوست داشتنی تو ام نام تو را در سردر بالای بالای اول شهر خواهم نوشت در هر سطر وهر صفحه ایی تنها من وتو هستیم که واسه عشق...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
صدایم کن....
تو را با واژه ها آغوش میگیرم و می بوسم بنام قرص ماه آغوش میگیرم و می بوسم اگر قدری تو را در خاطرم احساس تر کردم لبت تا انتهاء آغوش میگیرم و می بوسم...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
قصهی سنگ و سار 12
111 سنگ آسیاب های متروک اسیر سکته و سکون و سکوت باز مانده از همنوایی گندمزارهای موج وار در خشک سالی ی آواز سارهای بارانی 112 با سنگ و ساروج و حصار...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
خوش بینی
مثبت نگری ، جوانه ی دانایی است دانایی ما ، شکوفه ی پویایی است گر بینش پژمرده ، گل تازه دهد آینده ی ما سپیده ی رویایی است منفی نگری ، پایه ی دانایی...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
مه ماتم
هرآنکه در مه ماتم عزانگه دارد خداش در دو جهان از بلا نگه دارد خوشا بحال کسی کو حسینی گشت حقیقتا ادب و هم وفا نگه دارد به زیر پرچم عشقش نشسته ام عمری...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
روزگار تلخ
خسته ام.... از این بی عدالتی های روزگار... از این تکرار پی در پی، غم های هر روز... از خود رنجورم، از ادمهای عالم، رنجورتر... نه تاب و نه توانی،...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
عشق وعاشقی
مادرت فهمیده دیروز، کنار هم بودیم؛ آری بخدا روح من از مادرم خبردار نبود، باتوام؛ نمیدونستم امروز جمعه باور میکنی مادرم روزهای جمعه، باخالهام...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
معشوقه
عمریست شکوهِ خانهی من شدهای آرامشِ آشیانهی من شدهای در قصهی من لمسِ حضورت ابدیست معشوقهی جاودانهی من شدهای شاعر: مهدی ملکی الف
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
عکاس
چشمای تو لبخند به لنز رفتارِ آدمها پرواز از کوچیدنِ رقصِ کبوترها از رنگِ سبزِ روسریها تازه فهمیدم این مرگِ مغزی بود، نه رویای یک عکاس علی رفیعی...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
جادوگر...
جادوی کوه چنگ در سنگ زدیم پنجه در پنجه ی کوه تا غنیمت ببریم برفها راارزان کوه هم یادش بود باربر دوش عمری پیرمردی لرزان برفها را می برد و چنین می...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
توبه کردم
دوستت دارم ولی اصرار را توبه کردم عاشقی کردم ولی انکار را توبه کردم هر کجا ابراز کردم مسخره ها شدم من عاشقی کردن به غم بسیار را توبه کردم عشق او در...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
رهبری میکند
نورِ حق درتو جلوه گری میکند هر کلامت بر دلها،سروری میکند کم آرند واژه ها ،در مدح تو جهان اسلام ازتو پیروی میکند در دریای طوفان و گردابِ قعر این...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
تو زیبایی هنوز
گرچه دوری از بَـرم امـا تـو زیبایـی هنـوز من ز خود گـم گشته ام اما تـو پیـدایـی هنـوز گرچـه تـو طعنه شـدی شعـر به خـُـردی گویـم در خفای دفتـرم اما...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
کرشمه
کرشمه دُرد شراب خوش ست و دَرد رباب هم فکر شباب خوش ست ذکر جناب هم یک ذره ایم و بروی خاک نقطه نقطه ایم هر زره زره مثنوی یا غزلی ناب ناب هم بایک کرشمه...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
باب المراد
آه و افسوس که در گوشه بغداد تو یار نبود جز چند کبوتر به تو جانا ،که غم خوار نبود شد قاتل تو همسر تو وای خدا جان آن رونق دین بود،مگر آن خود دلدار...
18-03-1403
شعرنو
شعرنو
غم ناتمام
سفید بودی اما شبیه غم بودی تو مثل قطره ی شبنم، مغتنم بودی برای من که کمم با تو ، باز قله شدی تو مرد رفتن صد راه در قدم بودی و در بهای کدامین گناه...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
غم
دریغا قلب من ماتم گرفته خوشی را از سرِ راهم گرفته مرا گر خندهای باشد به ظاهر درونم را سراسر غم گرفته... شعر: احمد میلاد احمدی سالار
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
خود سوزی
ورطه خالی است فرقی ندارد گل باشی یا مرداب انتخابش با توست با وجدان،خواب باشی یا بیدار منجلاب امنی است می توانی سفر کنی دور اشتباه خودت پنهان کنی خشم...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
مهرورزی
مِهر را بَر من نَورزیدی و حال خواهشاً آن واژه را بَرعکس کُن رَحم را بَر من روا دار ای نگار عشق مَن در عُمق سینه حَبس کن در طریق خوبرویان مهربانی...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
رابطه کثیف...
رفتی و به یکباره شدی عاشق مردم دل بردن مردان هوس باز حرام است یکبار بیاندیش چه سود است دراین کار والله که این کارتو از نطفه حرام است
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
مادر
بنام خالق زیبایی ها چه سخت است گفتن از قدر کسی که نمی دانیم که قدر او چقدر است کسی که ، جز خدا قدرش نداند.. سخن گفتن ز اوصافش چه سخت است کسی که خود...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
استحاله
مرا ز دست تو جز آه و ناله نباشد ز غنچه ی لب تو بوسه ای حواله نباشد دلیل شبنم و ژاله ز باغبان پرسی؟ به برگ گل منگر تا که ژاله نباشد به خود نهیب زنم،...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
دیوانه عشق
هربار خواندم از لبش دیوانه نامیدند مرا.. گفتم لبانش می دهد هر لاعلاجی را شفا... حتی گمانم شهریار با بوسه بر لب های عشق... دارالشفا را دیده و کرده...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
عمقِ وقاحت
اجدادِ ما، پیشینیان، چون جمله بد بودند از نسلِ شیطانِ رجیم و دیو و دَد بودند ما بی تمدن بوده ایم و بی هنر هستیم اخلاق و فرهنگ و خِرَد، از بیخ رَد...