17-03-1403
شعرنو
شعرنو
زندگی
زندگی ، حادثهی خاطرههاست زندگی ، جمع نگاه من و توست
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
یه جرم عاشقی
به جرم عاشقی چه آسان برده ای از یاد خود قول و قرارت را چه بی پروا گرفتی از من ویلان دمارت را من از دلدادگان سیب سرخ آرزو هایم که هر فصل زمستان می...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
5...
ای قاره سبز ای بهشت گم شدهٔ گم شدگان جهان بگو چه کرده ای با صهیون که عقده ای آتش وار حاشا می کند مرا انسان را بگو ای قاره سبز ای آرزومند قاره ای...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
التماسم میکنی ..؟
التماسم میکنی ...؟ چشمهارا بسته تا بهتر احساست کنم درخرابستان رویا مست و حساست کنم مطمئن هستم که با چشمان دل می بینمت از درخت بالغ شهر وفا می...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
خورشید
در خشکسال عشق و صلح و مهربانی ای کاش یک شب نم نم باران بگیرد سِحر و طلسمِ ماتم و مرگ و تباهی در پرتو خورشید حق پایان بگیرد درد هزاران دشنه بر دلهاست...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
جمعه
جمعه تنها جمعه دل سرد خسته ومُرده دل در اندیشه گذر زمان بی وقفه در هجوم تنهایی جمعه در انتظار فردای بهتر منو صدای پای ناشناس پشت صحنه بازی گرگ ومیش...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
حقیقت
کِشمکش میان تمنایِ من و بی میلی استخوان هایم، برای باورِ بودنِ تو پوستم را کنده است؛ اگر چه حقیقت همیشه زورش بیشتر از رویاهای من بود؛ اما من تمام...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
هل مَن یزید
((هَل من یزید))..... نشد کشته یلان.... تیزهوش قصه ام. بوقت من یزید عشق ..... در دایره...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
شعر بی الهام
هزاران بوسه ی ناچیده بر لب هام جا مانده درونم شعرهای سست و بی الهام جا مانده تمام زندگی بی عشق یک سو تفاهم بود که در تکرار بی معنای صبح و شام جا...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
آرزوی فراموشی
نه به تاریکی شب نه به نورانی صبح یک قدم رفته زِ شب یک قدم تا به سحر... آن قدم یاد تو بود آن زمان بود... یادم هست که نه خورشید طلوع و نه از شب، رنگی...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
رها
رها شده بر شاخه گلسرخی سخت می گریست دلبسته بود به قفس به جلادش قناری
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
هجوم زندگی
در سرم سالهاست جنگ تحمیلی ست از زمانی که نوجوانی ام رد شد من بدونِ دفاع و زندگی بی رحم روبروی جوانی ام سد شد به اسیری گرفت آرزوهامان صبرم از حدِ...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
برای تو
در قحط سالی عاطفه ها روی شنزار کویر معرفت درون هاله ای از وفا نام تو را تو در تو می نویسم واین آخرین شعر من است برای تو مژگان کریمی
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
روزه میلادت
گل قلبم..تمام وجودم.. زادروزت مبارک آسمان دلم گرچه هروز ابریست...... روزه میلادت چشم من خون گریست...... کودکی هست در من آنقدر پیر شده مرگ او...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
مروارید
تمام اهل ادب از هنر خبر دارند به جای بردن نامت نگار می گویند تو حرف میزنی اما به حرفهای قشنگت سخن که نه جملات قصار می گویند شنیده ام ز نسیم و ز باد...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
دیو دلبر یا دلبر دیو؟
از کوه های سنگی سلام میکنم. از دلی خسته سلام میکنم... من یگانم دختر بیتابی و دیوانگی از خیابان های این شهر سلام میکنم. من دیو دلبرم یا دلبر دیو؟ از...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
( ستاره....)
( ستاره ) دیگر ندارد انگار این آسمان ستاره تا کی شهاب خیزد با سنگ های خاره گل غنچه ها بریدند نای نفس ز فریاد باران خون فرو ریخت از ابرهای پاره...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
پژواک بارانی
ای آرتمیسْ بانویِ دریایِ مشوشْ روحِ من در این آشوبِ ازل پرسه زنان در جانِ من شاید که این دریا تویی من وهمی از گیسویِ تو یک لحظه مویت شد پریش ، هستی...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
امام جواد
امام جواد فرزند امام هشتم ای مظهر جود در ماه رجب بر این جهان دیده گشود در بخشش و بذل حاتم طایی بنده در جود و کرم نمونه ی دو ران بود بر کینه به زهر...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
ملاقات در مه
شبانگاه موازی ساعت به وقت دیروز مردی در زیرسیگاری اشک میریزد یوغ اسارت بر تن اشتیاق پیر استیصال لمس یک آمیزش قلم در پیچشی شهوتآلود زنی در تختخواب،...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
نقطه صفر
نقطه صفر........... گاهی اوقات به نقطه صفر می رسی خود را عاجز و درمانده حال می بینی گاهی خود را بر روی آب و یا بر آتش می بینی و نقطه صفر را درافکار...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
قلب عشق
قلبِ هر عاشقی که قلب نمیشه دردِ هر عاشقی بی تب نمیشه قلبِ عاشق،دشتِ پُر شقایقه خالی از دروغ و پُر حقایقه قلبِ عاشق یکی از ستاره هاست صاف مثِ تصویرِ...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
حادثه
او که از عاشقی و رسم وفا دم می زد غصه هایش به دلم یک شبه باری شد و رفت پیچکی بود که دائم به تنم می پیچید آنقَدَر رفت به بالا که بهاری شد و رفت بر سر...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
فصل پنجم سال
فصل امتحان فصل پنجم سال قدیمیترین فصل جدید از میان تمام فصول سال همه را پس دادهام در همه عمر با سوالاتی آشنا ولی بی جواب انگار خودکارم سفید...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
آخرین درد
من که خواهم مرد امشب از غم تنهائی و دور از تو بودن... تو ولی با اشکهای سرد وجدانت چه خواهی کرد ؟ من که خواهم مرد امشب حرفی نیست... اما تو بگو با روح...