17-03-1403
شعرنو
شعرنو
با علی رازی.......
مکه در ماه رجب یکبار دیگر جان گرفت همدم و همراز احمد را شبی دامان گرفت از درون کعبه نوری رو بسوی آسمان کز شعاعش نور تا عرش خدا جولان گرفت فاطمه در...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
متهم
اگر بیائی و پایم ز مچ قلم بکنی گمان مکن بتوان روی بنده کم بکنی ز هر گناه بدورم فقط توانی من به جرم عاشقی و عشق متهم بکنی کبوتر دل من برگ سبز زیتون...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
امیدِ همیشه سبز
غم نخور این بادِ بلوا گر برازندهِ برگهایِ بلورینِ ما نیست زیرا بدعتی ست بی بلوغ که بختِ خود را به برائتِ بیدِ تناورِ ما تنیده است غم نخور این تازنده...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
کاش میشد...
کاش میشد لحظه ای با دلم خلوت کنم از نگاه واز شُکوه و از صدایت بادلم صحبت کنم کاش میشد لحظه ها را در بغل انباشت کرد در سکوت و در فراق برداشت کرد کاش...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
بازی کثیف
در مرز باریک تزویر و رندی ، مانده ام... پایمال انسانیت یا جَلد بودن...؟ واقعا مرددم... مرز بین نامردی و زرنگی را ، نه دیگر نمیفهمم... تفاوت میان...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
(:(باز هم شب شد):) 2
به نام خالق هستی باز هم شب شد شب هنگام غم دیرینه یاد کرد مرا بی آنکه پرسد کجا بودم انگار ماه هم زین غم آشکار آگاه بود زیبا تر از همیشه میدرخشید و...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
لاک پشت
یک جا هم تمام می شود اشتیاق آدم حوصله اش مثل دیگ بزرگ خانه مادربزرگ سر می رود لاک پشت کرختی می شود که مدام به لاکش پناه می برد از صداها و آدم ها در...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
دریای خون
یارِ ما رفت و دگر یادی ز ما حتّٰی نکرد پشتِ سر حتّی نگاهی بر منِ تنها نکرد... آهازین بختِ سیاهیکه گریبانگیرِ من عاقبت رحمی بر این دیوانهٔ شیدا...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
پریماه
عشق من ،میان رویاها گاه مثل یک پری ماهی روزها یاد تو دلچسب شب بسان قرص زیبایی می نشینی میان خاطر و آغوش گرم میگیرم تو را بغلم تا که دلنشین تو گزدم...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
چه کردی
جمعی به تو مشغول وُ هَم از خود به کنارند ای یار چه کردی که چنین مست و خمارند زان وقت شدم حضرت دلدار دچارت انگار که مرغان دل آرام ندارند چون باز شود...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
نمیدانم...
چشمانت ابری آسمان شب ، من باران ندیده ام آرام تر می گذرم نجوای نام تو را شنیده ام نمی دانم این گلوی نفس بریده در گیر و دار کیست تو ساکن روان منی ،...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
دلهره
هرچه دلچسب است احساس تماشا کردنت دلهره میآورد این پا و آن پا کردنت؛ موذیانه میجود روح مرا مثل خوره فکرِ جز من در دل و روح زنی، جا کردنت گاهگاهی...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
نگاه شیدا
یک نگاهم کرد و شیدایم نمود بی خود از خود کرد و رسوایم نمود عاشقی را دید چون در چشم من مستحق غرق غمهایم نمود اوکه با من میل و اقبالش نبود بی جهت محو...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
صاحب عشق
تنها من صاحب عشق زندگی شهر دوست داشتنی تو ام نام تو را در سردر بالای بالای اول شهر خواهم نوشت در هر سطر وهر صفحه ایی تنها من وتو هستیم که واسه عشق...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
صدایم کن....
تو را با واژه ها آغوش میگیرم و می بوسم بنام قرص ماه آغوش میگیرم و می بوسم اگر قدری تو را در خاطرم احساس تر کردم لبت تا انتهاء آغوش میگیرم و می بوسم...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
قصهی سنگ و سار 12
111 سنگ آسیاب های متروک اسیر سکته و سکون و سکوت باز مانده از همنوایی گندمزارهای موج وار در خشک سالی ی آواز سارهای بارانی 112 با سنگ و ساروج و حصار...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
باخدا باهم
باخدا باهم دلم تنگ ست و غمگینم بیا باهم چه فرقی میکند هر جا ، شبا باهم سر شب تا سحردستم به دامانت میان خانه ی خلوت دعا با هم میان دست من دستان گرم...
17-03-1403
شعرنو
شعرنو
متروک
زیر باران راه رفتن توی دالون های سرد آخرش هم می شوم از هر کسی ،هر چیز طرد در شبی با چشم بندی، کور رفتم در مسیر از خودم پرسیده ام : کو مقصدت ای...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
آرامش قلب
غزل شماره 407 بسمه العزیز آرامش قلب یک روز درد قلب ما آرام خواهد شد این وعده خوش عاقبت انجام خواهد شد یک بار دیگر از فروغ ایزدی نعمت بر مردم اهل...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
مهراب یار
بی سبب آتش به جانم می زنم لنگر دل را به دریا می زنم نشنود جیحون فراق یار را پاره سنگی بر بن هر استخوانم می زنم چاک چاک سینه ام از سرخی رویش خوشست...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
مینورام
پسرک خسته و ملول از تلخی حوادث آزرده از هرآنچه گذشت و بر سرش آمد رفت و رفت و رفت... تا به بیابانی رسید. و اما شرح ماجرا از زبان خودش:... تویِ دشتی...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
معنی دوست داشتن
در خیالم زورقی به خود پیچید که چرا هرگز باز نگشت؟ دلم از تابش عشقش نگران شد و باران بارید دلم پر شد از هجوم دلتنگی او بیتاب در قدح باد هر دم ذهنش پی...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
( زندگی پس از زندگی )
به گندم زار زلف خوشه چینی گره خورده دلم بر نازنینی عجب باشد ازین اشعار پر نغز که هر واژه نوا دارد حزینی به چشم ژرف عشاق تو سوگند ببندد شال سبزش بر...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
غمانگیزم
چون برگِ فتاده در شب پاییزم خشکیده و ژولیده و غمانگیزم دستی به هزار آه من در هر شب بر گردن خاطرات میآویزم من آتش دردهای خود را در خود با گریهای...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
نوازش
خوابیده بودم میان حلقه ی دستانت بوسه های شیرینت نوازش های مهربانت گرمای تنت کاش امروز دوباره دیروز بود ( آزیتا بانو )