16-03-1403
شعرنو
شعرنو
شکارگاه
درشکارگاه چشم هایت بانیزه تیزنگاهت دلم جراحت برداشته شعرم نیم خیز شده در کمین تیرهای بی امانت جوانیم نشسته سالهاست زخم روی زخم می شمارد... . تقدیم...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
چراغ خانه
مادر مادر چراغ خانهام تو بودی مادر می میخانه ام تو بودی مادر گل یکدانه ام تو بودی دلگرمی کاشانه ام تو بودی مادر ز بعدت خاک غم به سر شد زار و غریب و...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
بدون انتها
بی قرارم و قرار وجود خویش در این دیار نمییابم باز از مسیر هزار بار رفته، میروم خانه را نمییابم گویی در غربتم اما در مرز وطن خویش هرچه می گردم اهل...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
یک دقیقه یک عمر
اساس مساله این است زمان و حسرت انسان در امتداد مسیری به سمت نقطه پایان نگاهی از سر افسوس به چهره ها به تصاویر به سرخوشی وصال و به بی قراری هجران به...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
دریچه ای رو به نور
دریچه ای رو به نور............... رمزیست ما بین کلمه نور و تاریکی افسوس که ندیدم کاتبی درستکار که قلمی بزند برای گشایش این رمز گاهی به یاد گهواره...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
کلام آخر
آدم نمیشوم سیب لبهایت را گاز باید زد یکشنبه 22 اسفند 1395
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
کـشـاکـش ( غـزل )
کیفْکوکی و خوش اَر زِ زمین خوردن رویَم بــردار ؛ دگــر پـای خــود از زیــر گـلــویــم آن حـرمـت چند سالـه میان من و تو بـود .. ریـخـتــه شـد و آب...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
ماه
ما خیره به ماهیم از شام تا پگاه کاری چه توان کرد ما هیچ ما نگاه
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
مکتب عاشقان
شیرین من تلخی مکن جانم دگر بر لب رسید نبض ام به شدت میزند ،گرما و هرم تب رسید نخل تنم زین هرم عشق سر تا به پا در آتش است هر گز ندیده هیچکس در ماه دی...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
داستان کوتاه 2
گوسفندِ اعظم خطاب به زیردستانش فریادزنان گفت: رهایش کنید احمقها، او از خودمان است، نمیبینید برگِ زمان را نشخوار میکند؟ برای قربانی کردن به دنبالِ...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
از عشق سخن بگو
از عشق بگو و تماشا کن درختِ جنگلِ اندوه سبز خواهد شد میانِ خوابهای مبهم و کوتاه دوباره واژهی آغاز خواهد رُست چقدر کوچک و ناچیز خواهد بود تمامِ...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
دلتنگ
میروم من تو بمان با غمِ دلتنگ شدن تو ببین هیچ ندارد به خدا سنگ شدن به تکاپوی تو با خویش بهارم که شود چو رسد فصل خزان فایده برگ شدن؟ گر به تقدیر من...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
رُز سـپـیـد عــشــق
رُز سـپـید من ؛ بیا پیوسته با دل همراز شـوی در گـلـدان کنار حوض خانه برایم طـنـاز شـوی رُز سـپـید ؛ بمان با من همهٔ فصل بهار عـشـق چون بوسهٔ شمیم...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
پیراهن کور
گفتی از دور عاشق باشیم باورکن این رسم عاشقی نیست از دور عاشقی کورت میکند پیراهنها همیشه شفابخش نیستند 1401 02 10
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
عشقت
بیا ای دلبر مهوش کجایی ؟ زده عقشت به دل آتش کجایی ؟ غمت گشته چو تیغی بر گلویم قفس خونت رسید مرگش کجایی ؟ شاعر:حسین جلایری قفس خون
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
هر صبح
هر صبح که خیزم از خواب با اه و ناله خیزم افسوس خورم که از دست رفت روز دیگر از ما ترسم که روز دیگر از خواب نه خیزم هر گز تا که نفیر سرایند گویند ز...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
دردِ زایش
ای مردمان ای دیدگان اندر هوایِ عاشقی در نیستی زاییدهام زایشِ قهرآلود ز غم تولدِ مرگی در شکم هست شاخِ من بیکلاه در نیستی زاییدهام این بار دمی...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
آخرین سرباز
آخرین سرباز آخرین سرباز این خطم، پس از بمباران دشمن نگاه به جسد همرزم، که آن بیشرفا کشتن سرم سوت میکشه هردم، صدای ناله از پشتم تفنگم...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
پدر روح عشق
پدر پدر ای روح عشق و بردباری پدر ای چشمه پرهیزگاری پدر ای موج طوفان زای جانم ز چه پنهان شدی از دیدگانم پدر سجاده تو قبلهگاهم پدر حرف و حدیثت...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
در انتهای تماشا
در انزوای حقایق، تهِ خیالگرایی رسیدهایم به سرشاخههای کالگرایی کنار هر که نشستیم، مسخ و منجمد و مات نگاه، دوخته بر قلهی کمالگرایی همیشه...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
گله کم کن
ز ابرها گله کم کن ببار تا که بدانی همیشه گریه میان کویر خسته چه سخت است یکی به تاخت دویده یکی به خنده لمیده رسیده و نرسیده، تمام حاصلِ بخت است بدان...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
دیر میشود
تا به خود آیی زود دیر میشود عاشق بیتاب زودپیر میشود غزل خوانی و آرزوی رسید بهار چنان مست میکند خزان میشود تب و تاب قلب و برق دیده گان به یک پلک...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
همسفر
من به مستی عشق تو می سوزم تو نظر خواهی کرد غم تو باغم عشق خود می دوزم تو حذر خواهی کرد هر عهدی که بادیدن تو چشم دلم هم پیمانه نه شد جان دل تو مرابا...
16-03-1403
شعرنو
شعرنو
سینهی پرنده
یادم نمی آید کسی اشکهایم را پاک کرده باشد جز دم استیم یادم نمی آید کسی شکستههایم را بند زده باشد جز جسارتم برای قوی بودنم دست زدند بی آن که بفهمند...